بی حس ترین و نا متفاوترین تولدمو 6 مهر امسال تجربه کردم!اصلن انگار نه انگار تولد بود!در کل مسخره بود!جنبه ی خوبش این بود از خیلی کسایی که فکرشم نمیکردم تبریک شنیدم و این سورپرایز خشگلیه!یه سورپرایز که حس و حالی نداره و صرفن یه سورپرایزه!البته این سورپرایزا یه جنبه بد هم داشت!بد که نه نمیدونم اسمشو چی بزارم ولی خب از بعضیام توقع بیشتری داشتم که به یه کامنت و پی ام تبریک کردن قناعت;))تنکیوی اونا نیز هم!سالای قبل اصلن توجه نمیکردم که کی تولدمو یادشه و کی چجوری میگه تبریکشو!فک کنم ادم وقتی تنها میشه بیشتر به اطرافش توجه میکنه یا شایدم اطرافشه که بیشتر به ادم توجه میکنه!به هر حال یچیزی این وسط داره میکنه توجه رو!

روز فیزیوتراپی بود امروز البته از نوع جهانیش نمونه داخلیشم داریم 2 مرداده انگار!میخواستم استوری بزارم و یه چیزی بگم و تبریک بگم منم شو اف کنم مثلن ;))کلی کلنجار رفتم راجب اون چیزی گفتنه و دقیقن نمیدونم کی اسیر این همه سختگیریای مثلن کلاس دار شدم! با تشکر از خانوم ف واسه یاد اوری این موضوع;)

دخترا فراموشکارن!زود فراموش میکنن!مکانیزم مغزشونه!یادت نره چی بهت گفتم!دخترا فراموشکارن،برعکس مردا!مردا وانمود میکنن فراموشکارن،ولی اونا واقعن فراموش میکنن.

دیالوگ فیلم ماهی و گربه هستن ایشون!ماهی و گربه با همه مسخره بودنش و کارگردانی نسبتن خوبش،خوب که نه شاید گفت جدید و باحالش این دیالوگش خیلی واقعی بود و من تو تمام تجربه هایی که داشتم اینو لمس کردم.

امروز برای اولین بار بصورت رو در رو بهم پیشنهاد دوستی شد از طرف خانوم هم کلاسی!حس عجیبن غریبایی بود مخصوصن بصورت خیلی ناگهانی طور کردن مطرح و ازونجایی که من پسرم و پیشنهاد دادنا همیشه از سمت من بوده کمی تا قسمتی واسم سنگین بود ولی در عین واحد بشدت حس خوبی داشت و اصن دلم خاس دختر باشم یهو و همینجوری پیشنهاد بیاد!خلاصه این قضیه خودش یجور خشونت علیه مردانه که تابو باشه حتمن مردا باید پیشنهاد بدن و هشتگ نه بخشونت علیه مردان و این حرفا 

تو خونمون داره مراسم روضه برگزار میشه و در همین حال من تو یکی از اتاقای خونمون  دارم به اهنگای مرلین منسون که حدیث داریم رهبر شیطان پرستای دنیاس گوش میکنم و خونمون در متناقض ترین حالت ممکن بسر میبره:))